جهانی شدن و مقایسه آن با حکومت حضرت مهدی
مقدمه درباره ي آينده ي بشر، ديدگاه هاي مختلف وجود دارد. برخي مي گويند: «فساد و شر و بدبختي، لازمه ي جدا نشدني حيات بشري است و به خاطر پيشرفت سريع و حيرت آور فن آوري و صنعت و انباشت سلاح هاي مُخرّب و ويران کننده و سلاح هاي کشتار جمعي، بشر، به مرحله اي رسيده که گور خود را با دست خود کنده و با نابودي کامل، بيش از يک گام فاصله ندارد. بنابراين، آينده ي بشر، بسيار تاريک و خطرناک است.» گروهي ديگر آينده ي بشر را روشن مي بيند. انديشه ي پيروزي نهايي و تشکيل مدينه ي فاضله و حکومت واحد جهاني بر اساس قسط و عدل، آرزوي ديرينه ي ملّت ها و فرهنگ ها است تا جايي که هر يک از طرفداران اديان الهي مي گويند، آينده ي جهان، از آنِ ما است و هر مذهب و ملّتي، خود را پيروز نهايي مي داند و مصلح کلّ و سامان بخش زندگي بشر را از خود مي داند. در اسلام، بويژه در مکتب تشيّع، توجّه به آينده و تشکيل حکومت واحد جهاني بر اساس قسط و عدل تحت رهبري امام معصوم، جايگاه خاصّي دارد. در اين رابطه، سخنان بسياري از رسول گرامي اسلامي(صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) و ائمه اطهار(عليهم السّلام) صادر شده است. اين مسئله، در تاريخ اسلام، به نام «مهدويّت» مطرح شده است و انتظار فرج، با زندگي آنان عجين گشته است و آنان دائم، در انتظار روزي نشسته اند که آن رجل الهي و مصلح کل،يعني حضرت حجت بن الحسن امام محمد مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) ظاهر گشته و آن حکومت واحد عدل جهاني را تشکيل دهد تا بشر به آرزوي ديرينه ي خود برسد و زندگي سعادت مند و فارغ از هر نوع ظلم و ستم و دغدغه ي خاطر را ببيند. 2- قرن بيستم، در تاريخ حيات بشر، قرني ويژه و داراي امتيازات منحصر به فرد در ميان اعصار و قرون گذشته است بشر، در اين قرن، با ابتکار و به کارگيري نبوغ و با تکميل اختراعات و اکتشاقات خويش در زمينه ي معادن و صنعت و با ساخت ماشين آلات و خصوصاً استفاده از اتم، توانست صفحات عظيمي از حيرت و شگفتي را بر پهناي گيتي بر جاي گذارد، و با تسلّط خويش بر بخش عظيمي از کره ي خاکي و محيط زيست، آن راتسخير کند. در اين قرن، بشر براي نخستين بار، با سفر به کره ي ماه و ساير سيارات، سير در آسمان ها را شروع کرد تا به اسرار آسمان ها پي ببرد در اين قرن، بهره گيري از رايانه، وارد زندگي بشر شد و امروزه، در تمام زمينه هاي زندگي، اعم از صنعتي، کشاورزي، بهداشتي، تجاري، علمي، فرهنگي، بدون بهره گيري از رايانه، ادامه ي مسير، ميّسر نيست. به هر حال، روند تحوّلات در قرن بيستم، در دهه ي هزار و نهصد و هفتاد ميلادي، وارد مرحله ي جديدي شد و در اواسط دهه ي هزار و نهصد و هشتاد، تقريباً، در تمامي زمينه ها، نشان خود را بر جاي گذاشت. در دهه ي هشتاد ميلادي، براي رجوع به اين دگرگونيها، مفاهيمي مانند جامعه ي فراصنعتي و فرا مدرن (پست مدرن) به کار مي رفت، امّا در دهه ي نود ميلادي مفهوم «جهاني شدن» رايج گرديد و مفهومِ مسلّط دوران معاصر شد، به گونه اي که امروز، همه چيز با رجوع به اين مفهوم، مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار مي گيرد. در ظاهر، امر جهاني شدن، يعني ره سپردن تمامي جوامع به سوي جهاني وحدت يافته که در آن، همه چيز در سطح جهاني مطرح و نگريسته مي شود. جهاني شدن در هر زمينه، ديگر مرز جغرافيايي نمي شناسد. جهاني شدن در زمينه ي اقتصادي، در هر کشوري اتفّاق بيفتد، بر اقتصاد ديگران تأثير مي گذارد. با جهاني شدن،بُعد سرمايه نيز مرز ندارد. سرمايه،از يک طرف و اطّلاعات در طرف ديگر، بدون مرز، مثل باد مي چرخد و به سرعت جابه جا مي شود. اينترنت و شبکه هاي ماهواره اي و خبري، ارتباطات مستمر و همزمان را بين مردم دنيا برقار مي کنند و دنيا به صورت دهکده ي جهاني در آمده است. [1] . امروزه، برخي اين نتيجه رسيده اند که سعادت و خوش بختي و زندگي فارغ از هر دغدغه، تنها در صورتي است که همه چيز جهاني باشد و تحت حکومت واحد جهاني اداره شود و لذا تمام همت خود را بر اين گذاشته اند که همه چيز را جهاني سازند: اقتصاد جهاني؛ تجارت جهاني؛ فرهنگ جهاني؛ سياست جهاني؛ دهکده جهاني. بنابراين جهاني شدن، امري حتمي و محقّق يافته و يا در حال تحقّق است پس بايد همه خود را با آن وفق دهند. 3- جهاني شدن در ابعاد گوناگون خود (اقتصاد، فرهنگ، سياست، مذهب) مباحث مختلفي را مي طلبد و اين طور هم نيست که به راحتي بتوان اقتصاد، فرهنگ، سياست و مذهب هاي مختلف را به صورت واحد جهاني درآورد و يک شبه همه ي مرزها را در هم کوبيد. جهاني شدن، با چالش هاي زيادي رو به رو است (بحث هاي زيادي را مي طلبد.) ما، در اين مقاله، تنها مي خواهيم ببينيم «جهاني شدن با دين و مذهب، چه تناسبي دارد؟ آيا در اين جا نيز با چالش ها روبرو است يا نه، همسو و همگون اند؟». جهاني شدن در رابطه ي با مذهب و دين نيز مباحث بسياري را مي طلبد، مانند: آثار و پيامدهاي جهاني شدن بر حيات ديني؛ آينده ي اديان در فرايند جهاني شدن؛ جهاني شدن و پويايي انتظارات از دين؛ جهاني شدن و حکومت هاي ديني؛ جهاني شدن و قلمروهاي دين؛ جهاني شدن و گفت وگوي اديان؛ بنيادگرايي و جنبش هاي ضد جهاني سازي؛ دين هاي محدود و دين هاي جهاني؛ حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) و ارتباط آن با مسئله ي جهاني شدن. آن چه در اين نوشتار مورد بررسي قرارمي گيرد، تنها، مسئله ي حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عج) در مقايسه با جهاني شدن» است. ما مي خواهيم ببينيم «آيا جهاني شدن، همان حکومت جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) است يا غير آن؟ آيا جهاني شدن، مقدّمه اي براي آن حکومت واحد است يا اساساً ربطي با آن ندارد؟ آيا با جهاني سازي و سرانجام جهاني شدن، ما را از تشکيل حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) بي نياز مي کند و يا اين که نياز بشر به آن حکومت عدل جهاني، به جاي خود محفوظ است؟ جهاني شدن با آن حکومت عدل جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) چه وجه اشتراک و چه امتيازاتي دارد؟ براي پاسخ به اين پرسش ها، نخست بايد جهاني شدن و حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) را معرّفي کنيم و سپس به مقايسه و سنجش آن دو با هم بپردازيم. بنابراين، مطالب اصلي مقاله، تحت عناوين ذيل مورد بررسي قرار مي گيرد: 1. جهاني شدن؛ 2. حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف)؛ 3. مقايسه و بررسي وجه اشتراک و تمايز آن دو. جهاني شدن دکتر سليمان ايران زاده، جهاني شدن و تحولات استراتژيک در مديريّت و سازمان، ص 19. جهاني شدن، يعني ره سپردن تمامي جوامع به سوي جهاني وحدت يافته که در آن، همه چيز در سطح جهاني مطرح و نگريسته مي شود. در حقيقت، جهاني شدن، به معناي آزادي مطلقِ کسب و کار، برداشته شدن تمامي موانع از سر راه، جريان يافتن سهل و ساده ي سرمايه و نفوذ آن در تمامي عرصه ها، حرکت روان اطّلاعات و امور ماليّه و خدمات، تداخل فرهنگ ها آن هم به سوي يک سان شدگي و يکدستي است. البته، تمامي اين امور، در مقياسي جهاني رخ مي دهد و هدف نيز دست يابي به بازار واحد جهاني، فارغ از موانع امور توليد و سرمايه گذاري و خدمات و اشتغال خواهد بود. برخي، پا را فراتر گذاشته اند، از حکومت واحد جهاني و پول واحد در سراسر جهان ياد مي کنند. [1] . به نظر گروهي ديگر، جهاني شدن، در حقيقت، فراتر از پديده ي کلاسيک «دولت - ملّت» است. به اين معنا که با توجّه به رخدادهاي عظيم ارتباطي ورود بازيگران جديد به عرصه ي بين المللي، نفش «دولت - ملّت» تا حدود زيادي کم رنگ شده است. در اين معناي از جهاني شدن، دولت ها، ديگر تصميم گيرندگان اصلي در رويدادها نيستند و قدرت، در سياست جهاني، از دولت هاي محصور در مرزها به دولت هايي منتقل مي شود که قادر به تکاپو در جهان اند. گروهي نيز جهاني شدن را به عنوان گسترش روند رو به توسعه ي تجارت جهاني دانسته اند که اکنون بازيگراني از جنوب نيز به آن پيوسته اند. کاربرد اصطلاح «جهاني شدن» به دو کتابي بر مي گردد که در سال هزار و نهصد و هفتاد ميلادي انتشار يافت. کتاب نخست «جنگ و صلح در دهکده ي جهاني» تأليف مارشال مک لوهان و کتاب دوم، نوشته بر ژينسکي، مسئول سابق شوراي امنيت ملّي آمريکا در دوران رياست جمهوري ريگان بود. مباحث کتاب نخست، بر نقش پيشرفت وسائل ارتباطي در تبديل دنيا به دهکده ي واحد جهاني متمرکز بود. در حالي که بحث اصلي کتاب دوم، درباره ي نقشي بود که آمريکا مي بايست براي رهبري جهان و ارائه ي نمونه ي جامعه ي مدرنسيم به عهده مي گرفت. [2] . در عمل، بيش تر توافق هاي سياسي و اقتصادي که پس از دو جنگ جهاني خسارت بار، بين مجموع کشورهاي جهان انجام گرفته و به نوعي، زمينه ساز همزيستي و همکاري بين المللي شده است، طلايه دار تحوّلي بوده که «جهاني شدن» ناميده مي شود. اين پديده، روندي از دگرگوني را به نمايش مي گذارد که از مرزهاي سياست و اقتصاد فراتر مي رود و دانش، فرهنگ و شيوه ي زندگي را نيز در بر مي گيرد. از اين جهت، جهاني شدن، چند بُعدي است و قابل تسرّي به مشکل هاي گوناگونِ عمل اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي، فرهنگي، نظامي، فن آوري، محيط زيست،... است. بعضي از صاحب نظران، ويژگي هاي پنج گانه ي زير را براي جهاني شدن مطرح کرده اند: 1- گسترش کمپاني هاي چند مليّتي؛ اهميّت شرکت ها در نظام جهاني، بيش از اهميّت دولت ها است. به عبارت ديگر، دولت هاي ملي، جاي خود را به کمپاني هاي بزرگ چند ملّيّتي داده اند و کشورهاي مختلف جهان با کمپاني هاي بزرگ خود مشخّص مي شوند. 2- پيوستگي بازارهاي مالي و بورس جهاني؛ اين پيوستگي، آن قدر سريع است که در سالهاي اخير، روزانه، ميلياردها دلار در بازارهاي جهاني رد و بدل مي شود. 3- گسترش ارتباطات ماهواره اي و شبکه اي و به دنبال آن گسترش داد و ستدهاي فرهنگي در سطح جهان؛ گروهي، جهاني شدن را از کانال ارتباطات و داد و ستدهاي فرهنگي مي نگرند. 4- گسترش شبکه حمل و نقل بين المللي و کاهش شديد هزينه هاي مربوط؛ اين امر، فرايند جهاني شدن را تسهيل کرده است و موجب شده است که دنيا به رسميت ادغام و وحدت حرکت کند. 5- تقسيم کار گسترده، بر اساس مباحث اقتصاددانان و جامعه شناسان، اقتصاد، وقتي شکوفا و بزرگ و پيچيده مي شود که تقسيم کار اجتماعي، در آن گسترده تر مي شود، و به همين نسبت، دنيا هم وارد تقسيم کار گسترده اي شده است. [3] . هر چند که جهاني شدن، پديده اي صرفاً اقتصادي نيست، لکن اقتصاد، با اهمّيّت ترين بُعدِ آن است؛ زيرا، در نظام سرمايه داري که سوداي رهبري جهان کنوني را در سر دارد، سياست و فرهنگ - که دو محور اصلي ديگر جهاني شدن است - تا حد زيادي تحت تأثير سياست گذاري اقتصادي قرار دارد. لذا سازمانهاي بين المللي، عمدتاً، در محور اقتصاد تنظيم شده اند. سازمانهاي اقتصادي بين المللي و اتحّاديّه هاي اقتصادي منطقه اي، نظير «آ.سه.آن»، «نفتا»، «اِکُو»، ادغام بازارهاي مالي، اتّحاد پولي کشورهاي اروپايي، ادغام بانک هاي بزرگ جهان، تأسيس سازمان تجارت جهاني، آزادسازي تبادل کالا و نقل و انتقال سرمايه بين کشورها، ادغام شرکت هاي توليدي بزرگ، از اين قبيل اند. حکومت واحد جهاني حضرت مهدي حکومت واحد جهاني امام محمدمهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) در حقيقت، پاسخي است به نگراني بشر از آينده ي خود. شيعيان، آينده ي روشني را براي زندگي انسان پيش بيني مي کنند و اميد به زندگي در قالب «انتظار فرج» به زندگي شيعيان، معنا و گرمي مي بخشد. يک شيعه، هيچ گاه از آينده ي خود نگران نيست، چنان که اکثر متدّينان به اديان نيز نگران نيستند و آينده ي بشر را تحت لواي مصلح کل، روشن مي بينند، ولي آموزه هاي شيعي اين امتياز را دارد که از روشني و وضوح فراوان برخوردار است. با دقّت در دعوت و آموزه هاي اسلام، معلوم مي گردد که هدف اش متّحد کردن ملّتها و برداشتن ديوار امتيازات و اعتبارات لغو و بي اثر و برقرار کردن کلمه ي واحد و همکاري و ارتباطي است که ريشه و پايه آن، کلمه ي توحيد و ايمان و عقيده به آن است. اسلام مي خواهد تمام اختلافات و جدايي ها را که به نام هاي گوناگون پديد آمده، با عقيده ي توحيد از ميان بردارد. اختلافات نژادي، طبقاتي، ملّي، وطني، جغرافيايي، مسلکي، حزبي، زباني، همه بايد از ميان برود و سبب امتياز و افتخار نباشد، حتّي بايد اختلافات ديني هم، کنار گذاشته شود و همه بايد تسليم فرمان خدا باشند: (قُلَ تَعالّوَا الي کلَمه سَواءٍ بَيَننا وبَنيَکُم...) [1] اسلام، براي بشر، رسيدن به چنين روزي را پيش بيني کرده و در حدودي که وظيفه ي تشريع است، مقدّمات آن را نيز فراهم ساخته و عملي شدن آن را موکول به آماده شدن زمينه ي کامل آن کرده است. همان طور که در مطلب پيشين (جهاني شدن) اشاره شد، جريان اوضاع جهاني و پيشرفت هايي که نصيب بشر در امور مادّي و صناعي شده است و روابط نزديکي که به واسطه ي وسائل ارتباط کنوني با هم پيدا کرده اند، همه را به يک اتحاد واقعي و همکاري صميمانه ي روحاني و برادري حقيقي بيش تر محتاج کرده است. هر چه جلوتر برويم، اين احتياج را بيش تر احساس مي کنيم؛ يعني، آن دهکده ي جهاني که دانشمندان غربي در قرن بيستم احتمال آن را داده اند، اسلام، در هزار و چهارصد سال قبل، با تأکيد فراوان و قطعيّت و حتميّت، آن را خبر داده و حتّي کيفيت وقوع آن و نحوه ي حکومت در آن دهکده ي جهاني و رهبري آن نظام را به طور وضوح و آشکارا، معيّن کرده است و خبر داده که دين حاکم در آن حکومت جهاني، اسلام، و پيروزي از آنِ مستضعفان و صالحان و غلبه ي ايمان بر کفر است و حاکم آن حکومت، شخصي از تبار ابراهيم و نبيره محمّد(صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) و فرزند زهرا و علي(سلام الله عليهم) است و نام او، «محمد» و کنيه ي او «ابوالقاسم» و لقب او، «قائم» است. اينک به برخي از آيات و روايات اين موضوع و اين که «روزي خواهد آمد که دين غالب در روي کره ي زمين، دين اسلام است» و «پيروزي از آنِ مستضعفان است» و «صالحان وارث زمين اند» و «در همه ي جاي کره زمين، عدل حاکم خواهد شد» و «اين که همه ي دين ها در عصر ظهور حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) خواهد بود»، اشاره مي کنيم و تفصيل آن را به کتب مفصّل وا مي گذاريم. (وَلَقَد کَتَبنا في الزبُورِ مِن بَعدِ الذِّکَرِ اَنَّ الأََرضَ يَرِثُها عِبادِي الصّالحونَ) [2] ؛ در زبور داوود نوشته ايم که صالحان از بندگان من، وارث زمين خواهند شد. در تفسير مجمع البيان طبرسي، ذيل اين آيه، از امام باقر(عليه السّلام) نقل شده که آن حضرت فرمود: «وَهَم اَصحابُ المَهدي في آخِرِالزمانِ؛ آنان، همان ياران حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) در آخرالزّمان اند». (وَعَدَ اللّه الّذينَ آمَنوّ فَيِکَمَ وَعَمَلَو اَلصالِحاتِ لِيَستَخِلفَنهُم في الاَرضِ کَمَا استَخلَفَ الّذينَ مِن قَبلِهِم وَلَيمَکِّنَن لَهُم دينَهُمُ الذِي ارتَضي لَهُم وَلَيُبَدِّ لَنّهُم مِن بَعدِ خَوفهِمِ اءمَنا...) [3] . در اين آيه ي شريف، سه وعده ي صريح به مؤ منان وارسته و داراي عمل صالح داده شده است: 1- استخلاف در زمين؛ يعني، حکومت، در کلّ کره ي زمين. به عنوان نمايندگي خدا که حکومت حق و عدالت است. 2- تمکين دين؛ يعني، نفوذ معنوي و حکومت قوانين الهي بر تمام پهنه ي زمين. 3- تبديل خوف به امنيّت؛ يعني، برطرف شدن تمام عوامل ترس و ناامني و جايگزين شدن امنيّت کامل و آرامش در همه ي روي زمين. در تفسير مجمع البيان ذيل اين آيه از امام زين العابدين(عليه السّلام) نقل شده که فرمود: «هُم - وَاللّهِ! - شيَعتُنا اهلُ البَيتِ يَفعَلُ اللهُ ذالک بِهمِ عَلي يَدَي رَجُل مِنّا وَهُو مَهدّيِ هَذِه الامّه ِ؛ اين گروه به خدا قسم! - همان پيروان ما هستند که خداوند به وسيله ي مردي از خاندان ما، اين موضوع را تحققّ مي بخشد و او، مهدي اين امّت است.». (هُوَ الذي اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدي وَدينِ الحَقّ لِيُظهِرَهُ عَلَي الدين کُلٍّهِ وَلَو کَرِهَ المَشرکُونَ) [4] ؛ خداوند، رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا دين حق او، بر همه ي اديان، غالب آيد. هر چند مشرکان به اين کار راضي نباشند. در روايت آمده که علي(عليه السّلام) هنگام تلاوت اين آيه از ياران خود پرسيد: «آيا اين پيروزي حاصل شده است؟». گفتند: «آري.». فرمود: کَلاّ! هوَ الذي نَفسي بَيدهِ! حَتّي لا يَبقي قَريَه الاّ و يُناديَ بِشَهادَه ان لا الهَ الا اللهَ بَکرَه وَعَشياً؛ نه! سوگند به کسي که جانم به دست او است! اين پيروزي، آشکار نمي شود مگر زماني که هيچ آبادي روي زمين باقي نماند، مگر آن که صبح و شما بانگ لا اًله اًلا الله از آن به گوش رسد». [5] . امام باقر(عليه السّلام) فرمود: «ان ذالکَ يَکُونَ عَنِدَ خُروجَ المَهديِ مِن آلِ مُحَمدٍ فَلا يَبقي اَحَدُ اِلا ّ اقَرّ بِمَحِمّدٍ؛ اين پيروزي. به هنگام قيام است. مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) از آل محمد(صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) خواهد بود؛ آن چنانکه هيچ کس در جهان باقي نمي ماند مگر آن که اقرار به رسالت محمد(صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم)، خواهد کرد.». از اين آيات و روايات به روشني استفاده مي شود که: 1- سرانجام، صالحان اند که وارث کلّ زمين اند، نه شرق يا غرب، جنوب يا شمال آن. 2- افراد شايسته، جانشين پيشينيان در کلّ کره ي زمين اند و قدرت شان در همه جاي عالم ظاهري مي شود. 3- دينِ اسلامِ غالب بر همه ي اديان، در جاي جاي کره ي زمين حاکم خواهد شد. 4- همه ي اين ها در عصر ظهور حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) واقع خواهد شد. نتيجه اين که حکومت مهدي(عليه السّلام) حکومتي جهاني خواهد بود و اين حکومت واحد جهاني، جزء وعده هاي الهي است که تخلّف ندارد؛ زيرا، اًن اللّهِ لا يَخلفَ الميعاد. [6] . بنابراين، اعتقاد به تشکيل حکومت واحد جهاني، نشئت گرفته از قرآن کريم و روايات اهل بيت(عليهم السّلام) است که خداوند وعده ي تحقّق آن بر اداره و تخلّفي نخواهد داشت. مقايسه و تمايز پس از روشن شدن معناي جهاني شدن و حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) اينک جاي طرح سؤ الاتي است که در مقدمه به آن ها اشاره شده است. در پاسخ اين پرسش ها مي گوييم، يقيناً، نمي توان حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) را منطق با جهاني شدن دانست، هر چند اگر جهاني شدن به صورت طبيعي خود به پيش برود، مي تواند زمينه ساز آن حکومت باشد، امّا همين که صاحب نظران دنيا، در اصل تشکيل حکومت واحد جهاني، با اسلام مکتب تشيع همنوا شده اند، خود، امري ارزش مند است؛ زيرا، تا ديروز، تشکيل حکومت واحد جهاني تحت نظر امام معصوم، براي دنيا قابل پذيرش نبود و آن را به صورت امري عجيب و باورنکردني مطرح مي کردند، ولي امروزه، خود، آن را به صورت قطعي و امري اجتناب ناپذير مي دانند. بنابراين، جهان، به تدريج، خود را براي پذيرش حکومت واحد جهاني آماده مي سازد، زمينه ي فکري بشر براي اجراي اين طرح مهيا مي شود. اگر تا ديروز، حکومت واحد جهاني، صرفاً يک عقيده ي اسلامي شيعي بود، امروز، انان هستند که انسان ها را به پذيرش و اجراي اين طرح که امري ضروري و حياتي است، دعوت مي کنند و موضوع جهاني سازي چيزي غير از اين نيست. به هر حال، جهاني شدن، تنها در همين حدّ از انطباق کلّي با حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) است و گر نه کسي نمي تواند جهاني شدن را کاملاً منطبق با حکومت حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) بداند. حکومتي را که اسلام مطرح کرد، داراي خصوصيّاتي است که اساساً در فکر محدود بشر نمي گنجد تا طرح آن را بدهد. بر فرض که حکومت پيشنهادي بشر، روزي در دنيا پياده شود، يقيناً، همانند ساير سازمان هاي بين المللي، وسيله اي براي تسلّط اقويا بر ضعفا و گسترش ظلم مدرن در عالم، و سرانجام، باعث زحمت وسلب آزادي و آسايش مردم خواهد بود؛ و بر اين اساس ايمان به خدا و اعتقاد به روز جزا و اعتقاد واقعي افراد به حقوق و آزادي هاي ديگران، به وجود نمي آيد. بنايراين، چنين حکومتي، نه به وجود مي آيد و نه بر فرض وجود، ضامن اجرايي خواهد داشت و نه شهوات و غرائز آدمي را که محرک او در جنگ و فتنه است، مهار مي کند و نه مي تواند يک برادري ايماني و انساني در عالم به وجود آورد، امّا حکومت واحد جهاني که در اسلام مطرح است، هم ضامن اجرايي دارد و هم عقيده و ايمان از آن پشتيباني مي کند و هم مردم را برادر مي سازد و هم غرائز و اميال را راهنمايي مي کند. در پايان، به برخي از امتيازات حکومت مورد نظر اسلام و بر حکومت جهاني در جهاني سازي دنيا، اشاره مي کنيم: 1- حکومت واحد جهاني اسلامي، تحت رهبري افراد صالح و وارسته و شخصيّت هاي برجسته ي ديني که معصوم از خطا و يا تالي تِلوِ معصوم اند، ايجاد مي شود و قانون خدا در آن جامعه حاکم است، ولي حکومت واحد جهاني پيشنهادي، تحت نظر و اشراف قدرت مندان و زورمداران و ستمگران ايجاد مي شود. شايد اين مدّعا، «حق وتو»يي است که آنان براي خود در سازمان ملل گذاشته اند. توضيح آن که جهاني شدن، به سازمان ملل احتياج دارد، لذا سازمان ملل به وجود آمد. طبيعي بود که در دنياي مرتبط و دنيايي که خطر جنگ و نزاع و کشمکش آن را تهديد مي کرد، سازمان ملل براي پيشبرد اهداف اش نياز به چيزي داشت که «منشور ملل» نام گرفت، ولي آنان دخالت کردند و حقوق بشري نوشتند که منافع ناعادلانه آنان را تأمين کند، قدرت هايي مانند آمريکا، انگليس، فرانسه و... دست به دست هم دادند و امتيازي به نام «حق وتو» را براي خود قرار دادند. تا در مقابل تصميمات عاقلانه ي دنيا که مخالف منافع آنان است، بايستند! «حق وتو» حقّي ظالمانه و خطرناک است که آنان براي خود قرار داده اند. در حکومت واحد جهاني و در خانواده ي بزرگ بشريّت کساني که سرتاپا اسير هواي نفس اند و از لحاظ اخلاقي منحط و ذليل اند و نمي توانند فراتر از تعصبات خود عمل کنند و بسيار مغرور و ظالم و متعصب اند و همه ي بشريّت را در خدمت خود مي بينند، «حق وتو» دارند. اين حقّ وتو، سبب مي شود که جهان را به دوران ديکتاتوري اوّل برگردانند و قانون جنگل را حاکم کنند که هر کس زورش بيش تر است، باقي بماند و ضعيف ترها نابود شوند؛ يعني، همان چيزي که امروزه شاهد آنيم و «وتو»هايي که امريکا به نفع اسراييل و بر ضرر فلسطينيان ستمديده در سازمان ملل اعمال مي کند. اينجا است که مي گوييم، حکومت جهاني پيشنهادي آنان، يا محّقق پيدا نمي کند و اگر هم تحقّق پيدا کند، هيچ ضمانت اجرايي براي اجراي صحيحي آن در جهت منافع و سعادت و رفاه بشر وجود ندارد. 2- امتياز ديگر جامعه ي جهاني اسلامي، بر جهاني شدن، اين است که محور تمام يک امور در اين جامعه، خدا و احکام خدا است و تعاليم اسلامي براي اداره ي جامعه ي جهاني کافي است، ولي در جهاني شدن و جهاني سازي. محور، قوانين موضوعه ي بشري و الحاد و حاکميّت سکولاريسم است. 3- در حکومت جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) دين اسلام، تنها دين حاکم بر جهان خواهد بود، چنان که دين و سياست نيز از هم تفکيک ناپذيرند و بلکه سياست و حکومت؛ در خدمت دين و اهداف متعالي آن است، در صورتي که در وضعيت جهاني شدن، دين، مخصوصاً اسلام، جايگاه روشني ندارد. 4- در حکومت جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) قرآن، محور زندگي بشر قرار مي گيرد. حضرت علي (عليه السلام) فرمود: «وَيَعَطِفُ الرايَ عَلَي القرآنِ اذا عَطَفُوا القَرآنَ عَلَي الرايِ [1] ؛ در آن هنگام که مردم قرآن را به راي خود تفسير کنند، امام زمان(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف)، آراء و نظر مردم را تابع قرآن قرار خواهد داد.». از اين کلام اميرالمؤ منين(عليه السّلام) استفاده مي شود که در عصر حکومت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) محور همه چيز و همه آراء و عقايد، قرآن خواهد بود، در حالي که در وضعيّت جهاني شدن، نه تنها قرآن، در جامعه ي بشري محور نيست، بلکه کوشش مي شود که قرآن از صحنه خارج شود و اگر هم در برخي از جوامع، حضور کم رنگي دارد، سعي مي شود که آيات قرآن را طبق نظر خود تفسير کنند. 5- حکومت جهاني امام مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) بر محور توسعه ي اخلاقي، اجتماعي، امنيّتي استوار است، در حالي که جهان کنوني ما، از بحران معنويّت در رنج است، و امنيّت نيز چه در سطوح فردي و چه سطوح عمومي و ملّي و جهاني، به خطر افتاده است و از طرفي آن چه به عنوان اهرم قدرت است، براي کشورهاي قدرت مند به رسميّت شناخته شده است. 6- توسعه ي علمي، از ويژگي هاي بارز حکومت جهاني امام مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) است در حديث شريف از امام صادق(عليه السّلام) مي خوانيم: اَلَعِلَمُ سَبعَه وَعشِرُونَ حَرفاً فَجَميعُ ما جاءت بِهِ الرسُلُ، حَرفانِ، فَلَم تَعرفِ الناسَ حَتّي الَيَومَ غيرالحَرفَينِ فَاًذا قامَ قائِمُنا خَرَجَ الخَمسه وَالعشريَن حَرفاً فَبَثها في النّاسِ وَضَم الَيها الحَرفَينُ حَتّي يَبَثها سَبعَه وَ عِشرينَ حَرَفاً [2] ؛ علم و دانش، بيست و هفت حرف است. تمام آن چه پيامبران الهي براي مردم آوردند، دو حرف بيش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، امّا هنگامي که قائم ما قيام کند، بيست و پنج حرف ديگر را آشکار و در ميان مردم منتشر مي سازد و دو حرف ديگر را با آن ضميمه مي کند تا بيست و هفت حرف، کامل و منتشر گردد.» در عصر جهاني شدن، دانش پيشرفته، در انحصار کشورهاي خاصّي است و اين کشورهاي از انتقال آن به کشورهاي ديگر جلوگيري مي کنند. 7- حکومت جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) حکومتي است مبتني بر آموزه هاي حياتي و ديني. در حالي که جهاني شدن، پيامد و حاصل آگاهانه و ناآگاهانه پيشرفت هاي سياسي، اقتصادي. فن آوري، و در ارتباط با نظام سرمايه داري و سلطه طلبي است. 8 - حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) مشروعيّت خود را از خدا دارد و به تعبير ديگر، حکومت ولايي است که حاکم آن از طرف خدا منصوب است و از ناحيه ي مردم نيز مورد پذيرش است؛ يعني، حکومتي است که از يک سو مبتني بر تأييد الهي است و از سوي ديگر، مورد رضايت مردم است، در حالي که در جهاني شدن، مشروعيّت حکومت جهاني، از ناحيه ي مردم است، آن هم با هزاران فريب کاري که در گرفتن آراي مردم به کار مي رود. 9- حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) بر مبناي حاکميّت عقل است؛ زيرا، عقل انسان ها، در عصر ظهور، به کمال مي رسد. در حالي که حکومت بر اساس جهاني شدن، بر منابي هواهاي نفساني و تمايلات حيواني شکل مي گيرد. در حديثي از امام باقر(عليه السّلام) مي خوانيم: «اِذا قامَ قائمُنا وَضَعَ اللهُ يَدَهُ عَلي رُوِوُسِ العِبادِ فَجَمَع بِها عَقَولُهَم وَکَمُلَت بِها اَحلاقُهم؛ [3] هنگامي که قائم ما قيام کند،خداوند، دست اش را بر سر بندگان مي گذارد و عقول آنان را با آن، کامل و افکارشان را پرورش داده تکميل مي کند.» 10- در حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) به خاطر توسعه اي که در دانش و عقل بشر پيدا مي شود، تمامي ظرفيّت هاي اقتصادي طبيعت، کشف مي شود و سرمايه. در حدّ وفور، در اختيار است و سيستم توزيع نيز درست عمل مي کند، لذا اثري از فقر و شکاف طبقاتي و جنوب و شمال و کشورهاي پيشرفته و عقب مانده، مشاهده نمي شود. در اين حکومت، جايي را نمي توان ديد که آباد نشده باشد. همه جا يک سان از مواهب طبيعت برخوردار خواهند شد. در اين رابطه، روايات فراواني است که به بعضي از آنها اشاره مي شود: وَاِنهُ يَبلُغُ سُلطانُهُ المَشرقَ وَالمَغَربَ وَ تَظهُر لَهُ الکنوزُ وَلا يَبقي في الارَضِ خَرابٌ اًلاّ يُعَمُّرِهُ؛ [4] حکومت او، شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنج هاي زمين براي او ظاهر مي شود و در سرتاسر عالم، جاي ويراني باقي نخواهد ماند مگر اين که آن را آباد خواهد ساخت. اذا قامَ القائِمُ... وَاءخرَجَتِ الاَرضَ بَرَکاتِها وَرَدّ کُلُ حَقٍّ اًلِي اهَلِهِ... [5] . اُبشّرُکُم بِالَمَهدي يَملَا ُ الارضَ قِسطاً کَما مُلِئَت جوراً وَظُلَماً... يُقَسّمُ المالَ صَحاحاً فَقالَ رَجَلٌ: «ما مَعني صَحاحاً؟» قال: «بالتسويَه بيَنَ النّاسِ.». [6] ؛ شما را به ظهور مهدي بشارت مي دهم، زمين را پر از عدل مي کند، همان گونه که پر از جور و ستم شده است... و اموال را به طور صحيح بين مردم تقسيم مي کند شخصي پرسيد: «معناي تقسيم صحيح چيست؟». فرمود: «به طور مساوي بين مردم تقسيم مي کند». با چنين برنامه اي، يقيناً، شکاف هاي طبقاتي حاکم نخواهد شد، در حالي که در نظام هاي اقتصادي حاکم بر جهان، شکاف هاي اقتصادي وحشت ناکي وجود دارد. شکاف شمال و جنوب، شکافي است که به اجماع صاحب نظران توسعه، ميان کشورهاي توسعه يافته و عقب مانده وجود دارد. وجود کشورهاي فقير و بدهکار در اين عالم، بهترين شاهد بر مدعا است. 11- طبق کلام اميرالمؤ منين(عليه السّلام) در حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) مؤ منان، به دور او اجتماع مي کنند، و از افراد فاسق و فاجر و کافر، در آن حکومت اثري نيست: فاَذا کانَ ذلکَ ضَرَبَ يَعسُوبُ الدينِ بذَنبِهِ فيَتحُمعونَ اًلَيه کَما مُجتَمِعُ قُزَعُ الخريف؛ [7] هنگامي که وضع بدين منوال شد، پيشواي دين خشم گيرد و آمادگي خود را اعلام کند. در اين موقع، مؤ منان به سرعت در اطراف اش جمع شوند، همانند اجتماع ابرهاي پائيزي. در جهاني شدن، مومنان واقعي، جايگاهي ندارند و اطراف حاکمان و قدرت مندان را افراد هواپرست و لاابالي گرفته اند. آنان، اساساً، حکومت و سياست را از دين جدا مي دانند و به تعبير ديگر، در اين نوع حکومت، جايي براي مؤ منان نيست. 12- الهي شدن، خواسته هاي بشر در هنگام حکومت جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) است: يَعَطِفُ الهَوي عَلَي الهُدي اًذا عَطَفُو الهُدي عَلَي الهَوي [8] ؛ او، خواسته هاي نفساني را تحت اشعاع هدايت الهي قرار مي دهد، هنگامي که مردم هدايت را تحت الشعاع هواي و هوس خويش قرار داده اند. در عصر جهاني شدن، کوشش، بر طرد فکر الهي و سعي در تبعيّت از هواهاي نفساني است. 13- در عصر حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) اجتماع گمراهان پراکنده مي شود و حق جويان گرد هم جمع مي شوند: دَويَصدَعُ شَعباً ويَشَعَبُ صَدَعاً [9] ؛ او، جمعيّت هاي گمراه و ستمگر را پراکنده مي کند و حق جويانِ پراکنده را به دور هم گرد آورد. در جهاني شدن، ستمگران عالم به هم مي پيوندند و حق جويان را پراکنده مي سازند. 14- در حکومت جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) ستمگران و طاغوتيان و کارگزاران بد کيفر مي بينند و نيکان پاداش مي گيرند و تشويق مي شوند: الا وَفيِ غَدٍ - وَسَيَأتي غَدٌ بِمالا تَعَرِفَونَ (ياءخُذُالوالي مِن غَيرِها عَمّالَها عَلي مَساوي اعمالِها [10] ؛ آگاه باشيد! فردا که فردايي است ناشناخته - کسي بر شما حکومت خواهد کرد از غيرخاندان حکومت ها. او، عُمّال و روِ ساي حکومت ها را بر اعمال بدشان کيفر مي دهد. در عصر جهاني شدن، درست قضيّه به عکس است به جنايتکاران مانند شارون (نخست وزير اسرائيل) لقب «مصلح» مي دهند و به فرمانده ناو آمريکايي که دستور شليک موشک را به هواپيماي مسافري ايران داد و نزديک سيصد تن مسافر بيگناه را کشت، جايزه مي دهند و فلسطيني هاي محروم و حزب الله ستم کشيده را لقب تروريست مي دهند. 15. حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) بر اساس عدل و قسط اداره مي شود، و جايي از کره زمين نيست که در آن عدل گسترده نشود. در روايات متعدد، تعبير به «يَملَاءُ» - يعني زمين از عدل پر مي شود - شده است. رسول خدا(صلّي اللّهُ عليه وآله وسلّم) فرمود: «يَخرَجَ رَجَلٌ مِن اهل بَيتِي يُواطِيءُ اِسمُهُ اِسمي وَ خُلقُهُ خُلقي فَيَملَأها عَدلاً وَقسطِاً کَما مُلِئَت کَما مُلئَت ظُلماً وَجَوراً؛ مردي از اهل بيت(عليهم السّلام) من خروج مي کند که اسم او، اسم من، خلق اوِ، مانند خُلقِ من است. زمين را از عدل و قسط پر مي کند، همان گونه که از ظلم و جور پر شده است. حاکمان در حکومت هاي عصر جهاني شدن، خود، از ستمگران اندو چنان در زمين عمل مي کنند که گويا دشمن عدل اند و اساساً اين که قبل از آمدن حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) جهان پر از ظلم و ستم مي شود، در همان عصر جهاني شدن است که ظلم فراگير در زمين تحقّق پيدا مي کند. امتيازات حکومت واحد جهاني حضرت مهدي(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) منحصر در همين پانزده مورد نيست، بلکه ما، در حدّ نياز يک مقاله، به آن ها اشاره کرديم. به اميد آن که ره پويان آن حضرت، در آينده، امتيازات بيش تري را مطرح کند.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





لینک ثابت

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم